کانال سوئز


 

تهیه کننده : محمود کریمی شرودانی
منبع : راسخون




 
آبراه سوئز کانال یا آبراهی ساخته شده به‌دست انسان است که دریای مدیترانه را به خلیج سوئز که شاخه‌ای از دریای سرخ است متصل می‌کند. این کانال در غرب صحرای سینا و شمال شرق کشور مصر واقع شده‌است. آبراه سوئز به عنوان میانبری برای کشتی‌هایی که از بندرهای قاره اروپا و آمریکا به سمت بندرهای جنوب شرق آسیا، شرق آفریقا و قاره اقیانوسیه در رفت و آمد می‌باشند، ساخته شده است تا مجبور به دور زدن قاره آفریقا یا انتقال زمینی بارها نباشند.

طول کانال
 

دازای کانال سوئز از پورت سعید در ساحل دریای مدیترانه، تا شهر سوئز در کرانه ی دریای سرخ ۱۶۳ کیلومتر می‌باشد. در نیمه راه دریاچه ی المرة کانال به دو شاخه می‌شود. قسمتی از کانال در شمال دریاچه ی «اَلمُرةَ» واقع می‌باشد، وقسمتی از جنوب این دریاچه قرار دارد. «کانال سوئز» میانبری است برای کشتی‌هایی که از اروپا به سوی آسیا روانه می‌شوند. پیش از احداث «کانال سوئز»، کشتی‌ها برای رفتن از اروپا به آسیا، ناچار بودند تا دماغه امید نیک در جنوبی ترین بخش قاره آفریقا پیش روند و یا اینکه پس از تخلیه بارهای کشتیها در ساحل دریای مدیترانه، از راه زمینی به شهر سوئز در ساحل دریای سرخ رسانده، و با کشتی دیگری از دریای سرخ به کشورهای آسیایی میفرستادند.

تاریخچه ی کانال سوئز
 

مصریان
ایده اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ به زمانهای قدیم و تمدن های کهن باز می گردد. همچنانکه قبل از کانال سوئز کنونی، مصریان باستان با راه اندازی راه های قایق رو، ارتباط میان دریای سرخ به رود نیل را مهیا کرده بودند. یکی از اولین تلاشهای موثر برای ساخت یک کانال ارتباطی در زمان یکی از فرعون های مصر بنام Necho که در قرن ششم قبل از میلاد می زیسته صورت گرفته است که هنگام تاخت و تاز پارسیان به مصر، داریوش اول دستور کامل کردن این کانال را صادر کرد.
داریوش هخامنشی
داریوش به دلیل اهمیت راه دریایی میان مصر و ایران دستور ساخت آبراهی میان دریای سرخ و دریای مدیترانه را از راه نیل در اواخر سده ی ششم پیش از میلاد داد تا کشتی‌های ایرانی بتوانند به راحتی از آن عبور کنند. سرپرستی ساخت این آبراه را مهندس «ارتاخه» از مهندسان ایرانی عصر هخامنشی به عهده داشت. با این حال آبراهی که داریوش در آن زمان حفر کرد با آبراه کنونی که به دست «مون فردیناند اوسپس» در سال ۱۸۶۹ میلادی حفر شد، اختلاف‌هایی دارد. چراکه آبراه داریوش بر خلاف آبراه کنونی قدری بالاتر از بوباستیس شروع می‌شد و به نیل و در نهایت به دریای سرخ می‌پیوست، در حالی که آبراه کنونی از پرت سعید آغاز می‌شود و به خلیج سوئز ختم می‌شود.

ساخت کانال
 

در تابستان ۵۱۲ داریوش از کاخ کوروش در پاسارگاد، دیدن کرد. ظاهرا در اینجا ناخدا اسکولاکس که از سوئز آمده بود، گزارش کار خود را از کاوش کرانه‌های دریا تقدیم او کرد. به این ترتیب شاه دریافت که از راه دریا می‌توان از ایران به مصر سفر کرد. در پیش چشم دلش جلوه‌هایی از امکانات بازرگانی جهانی فرمانروایی اش پدیدار شد که تا آن زمان به فکر کسی خطور نکرده بود، و بدین ترتیب به این فکر افتاد که کانال سوئز را که فرعون نخو (۵۹۵- ۶۱۰) آغاز کرده، اما بعد نیمه‌تمام رها کرده بود، به انجام برساند.
اما حقیقت داستان این کانال ناتمام چه بود؟ داریوش، خشنود از برنامه تازه خود با متخصصان مصری مشغول در پاسارگاد گفت و گو کرد، اما نتیجه‌ای نگرفت. از این رو، به طرف تخت جمشید حرکت کرد، یا چنان که یک نبشته مصری می‌گوید به «شهری که بیش‌تر از همه جا دوست می‌داشت». در اینجا نیز داریوش معماران و هنرمندان بی‌شمار مصری را که در کار ساخت کاخ او شرکت داشتند، گرد آورد و درباره وضع کانال ناتمام سوئز پرسید. اما سخنگوی آنها در پاسخ گفت که آنها نه این کانال را دیده‌اند و نه چیزی درباره‌اش شنیده‌اند. از این رو، شاه بر آن شد که یک کشتی اکتشافی به دریای سرخ بفرستد، تا محل دقیق کانال نخو و همه مسائل جانبی آن را معلوم کند.
در سال ۵۱۰، ناخدای کشتی اکتشافی‌ای که به دریای سرخ فرستاده شده بود، گزارش خود را درباره وضعیت کانال ناتمام نخو به شاه داد. متأسفانه این گزارش به صورت ناقص به ما رسیده‌است. در هر حال در آن سخن از شن بسیار است و ضرورت حفر چاه‌ها برای تهیه آب آشامیدنی. اما مهم این گفته بود که برای به پایان رساندن کانالی که نخو آغاز کرده بود، باید هنوز مسافتی در حدود ۸۴ کیلومتر کنده می‌شد.
پس از آن داریوش فرمان مناسب را برای اجرای این برنامه که در آن روزگاران واقعا غول‌آسا بود، صادر کرد. داریوش با این کار تنها به اثرات اقتصادی مسرت‌بخش راهی آبی از دریای مدیترانه به دریایی عمان، خلیج فارس و اقیانوس هند فکر نمی‌کرده‌است، بلکه پایان فرخنده این کار اثر شگرفی بر رعایای او می‌گذاشت و خاطره لشکرکشی ناموفق علیه سکاها به جنوب روسیه را کمرنگ می‌کرد.
در این کانال دو کشتی با سه ردیف پاروزن می‌توانستند پهلو به پهلوی هم حرکت کنند. در نتیجه عرض آن را می‌توان در حدود ۴۵ متر حساب کرد. اگر عمق کانال را اندکی بیش از سه متر بدانیم، باید برای کندن مسیر ۸۴ کیلومتری کانال، دوازده میلیون متر مکعب خاک برداشته می‌شد!
ساتراپ اریاونده می‌بایستی برای برآوردن فرمان شاه لشکری عظیم از کارگران مصری را به کار گرفته باشد. کارگران موفق شدند این کار را ظرف ده سال به پایان برسانند. در سال ۴۹۸ کار نخستین کانال سوئز به پایان رسید. سال بعد شاهنشاه با همه درباریان خود از شوش عازم سومین سفرش به مصر شد، تا با جشن و سرور کانال را افتتاح کند. بنابراین در بهار ۴۹۷ داریوش از شوش به مصر رفت، تا کانال سوئز را افتتاح کند. کانال از نیل و کنار بوباستیس (امروز زقازیق) در شمال قاهره کنونی، و نه مثل امروز از مدیترانه، شروع می‌شد و نخست کانال قدیم نخو را به سوس شرق تعقیب می‌کرد، تا حوالی اسماعیلیه امروز. اما به دریاچه تمساح نمی‌ریخت، بلکه پیش از دریاچه به سمت جنوب شرقی می‌رفت و دریاچه بزرگ تلخ را دور می‌زد و بعد از غرب کانال امروزی به طرف جنوب می‌رفت، تا برسد به سوئز و دریای سرخ. بدین ترتیب کانال داریوش برخلاف کانال کنونی، که از دریاچه تلخ می‌گذرد، ظاهرا فقط آب شیرین نیل را در خود داشت، که کار کشتیرانی را آسان می‌کرد. در آن روزگار از بوباتیس تا سوئز چهار روز طول می‌کشید.
درباره جزئیات این کار بزرگ از خود داریوش اطلاعات بیش‌تری به دست می‌آوریم. داریوش در بلندی کنار کانال، کاملا در میدان دید کشتی‌ها، سنگ‌نبشته‌های قائمی با بلندی بیش از سه متر از گرانیت صورتی برپا کرده بود. یک روی این سنگ‌های قائم نبشته‌های میخی فارسی باستان و ایلامی و بابلی داشته و در روی دیگر نبشته‌ای بوده به خط هیروگلیف مصری. امروز فقط بقایای سه سنگ قائم در دست است و چهارمی گم شده‌است و البته ممکن است زمانی شمار این سنگ‌ها بسیار بیش از این بوده باشد.
در متن‌ها میخی بعد از ستایش اهورامزدا و نام و نشان شاه می‌خوانیم: «داریوش شاه گوید من پارسی هستم. مصر را از پارس گرفتم. این جوی (کانال) را دادم، از رودی به نام نیل که در مصر جاری است تا دریایی که از پارس می‌رود. پس از آنکه این جوی به همان‌گونه‌ای که فرمان داده بودم کنده شد، کشتی‌ها از مصر از میان این جوی به سوی پارس می‌رفتند. همانگونه که مرا میل و کام بود.»
داریوش برای افتتاح کانال سوئز شاهزادگان و بلندپایگان بیشماری را فراخوانده بوده‌است. جشن یک سال پس از اتمام کار کانال در تابستان ۴۹۷ برگزار شد… می‌توان حدس زد که پس از پایان سخنرانی مراسم افتتاح شاهنشاه همراه با ولیعهدش خشایارشا سوار نخستین کشتی اولین کاروان دریایی‌ای شده‌است که در کانال سوئز شراع کشید. سپس کاروان دریایی‌ای که متشکل از ۲۴ کشتی بود پشت سر کشتی پرچمدار به سوی شرق به حرکت درآمد. احتمالا داریوش با کشتی سه‌ردیفه خود تا سوئز همراه آنها بوده‌است.
داریوش به هنگام افتتاح کانال سوئز ۵۳ سال سن داشت. در این زمان او باید احساس کرده باشد که در اوج قدرت و توانایی است، چیزی که از نوشته‌های سنگ‌نبشته‌های قائم پیداست.

سعید پاشا وکانال سوئز
 

کانال فعلی سوئز که دو دریای، مدیترانه و «سرخ» را مستقیماً و نه از طریق نیل به یکدیگر مربوط می‌کند، زاییده فکر مهندس فرانسوی فردینان دولسپس است که مذاکراتی را با «سعید پاشا» سومین والی مصر و نواده محمد علی پاشا بنیان‌گذار سلسله محمدعلی در مصرآغاز کرد.
حدود سال 1800 پس از میلاد به دستور ناپلئون مسئله اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ به منظور کوتاه تر کردن مسیر ارتباطی با هند دوباره بررسی شد. در آن زمان محاسبات یکی از مهندسان فرانسوی نشان داد که اختلاف ارتفاع آب میان دو دریا در حدود 10 متر می باشد و راه اندازی یک کانال معمولی می تواند باعث ویران شدن بسیاری از سرزمین های اطراف شود. اما بعدها مشخص شد که محاسبات قبلی درست نبوده و کنسول فرانسه در قاهره که به مهارت در حفاری کانال شهرت داشت تضمین داد که می توان کانال بزرگی برای برقراری ارتباط میان این دو دریا درست کرد.
برای ساخت این کانال شرکت کانال سوئز تاسیس شد که بیشتر سهام آن متعلق به فرانسویان و بخشی دولت مصر بود. این پروژه عظیم که با هزینه دولت مصر (و حداقل در دوره‌ای) با کار اجباری کشاورزان مصری در سال ۱۸۶۹ به پایان رسید برای ۹۹ سال در اختیار شرکت فرانسوی قرار گرفته و قرار شد دولت مصر کنترلی بر حمل ونقل از آن آبراه نداشته باشد. مراسم افتتاح کانال سوئز به پول آن روز(۱۳۶ سال پیش) نزدیک به یک میلیون جنیه (پوند) انگلیسی خرج برداشت و فرمانروایان بزرگ اروپا مانند «فرانسوا ژوزف» امپراتور اتریش و ولیعهد «پروس» در این مراسم حضور یافتند. هزینه این مراسم کلا به حساب دولت مصر گذاشته شد. اندکی پس از افتتاح کانال سوئز، در زمان نخست‌وزیری دیزرائیلی، دولت بریتانیا ۴۴ درصد سهام شرکت کانال سوئز را از خدیوی مصر خریداری نمود و بقیه سهام در دست سرمایه‌داران فرانسوی بود. لذا خود مصر عملاً هیچگونه بهره مالی از کانال سوئز نداشت. «دیزرائیلی» حاصل تلاش درخشان خود را در گزارش کوتاه و جاودانه به ملکه ویکتوریا تقدیم کرد و در پایان آن چنین نوشت: «و حالا کانال سوئز مال شماست سرور من» به مرور ایام قروض پر بهره ناشی از ساخت کانال سوئز موجب آن شد که مستشاران مالی انگلستان در تمامی شؤون اداری مصر دخالت کنند و این زمینه‌ساز تبدیل مصر به مستعمره بریتانیا تا زمان استقلال شد. در سال ۱۸۸۲ یک مصری وطن پرست به نام احمد عرابی پاشا که وزیر جنگ بود، زیر بار دخالت حاکم انگلیسی مصر نرفت و یک شورش مسلحانه تمام عیار سراسر مصر را فرا گرفت. این قیام بعدها سرکوب شد و بعد از دستگیری «عرابی پاشا» انگلستان به اشغال نظامی مصر و سودان پرداخت و این اشغال استعماری ۷۰ سال به طول انجامید و سرانجام با کودتای مصر و عقد قرارداد جدیدی میان مصر و انگلستان به پایان رسید. با آن که در سال ۱۹۵۶ در ماجرای ملی شدن کانال سوئز، می‌رفت که مصر دوباره به اشغال انگلستان و فرانسه درآید اما مقتضیات زمان نقشه انگلستان وفرانسه را نقش برآب کرد و نیروهای بیگانه خاک مصر را برای همیشه ترک نمودند.

اما بحران 1956
 

ملي شدن كانال سوئز در 50سال قبل، پايان يك دوره و آغاز دوره اي جديد براي اروپا، آمريكا و خاورميانه بود.
خبر اعلام ملي شدن كانال سوئز را رييس جمهور خوش تيپ و پرشور و حرارت مصر در 26ژوئيه 1956 در اسكندريه اعلام كرد، اين حركت مبارزه اي عليه امپرياليسم بريتانيا بود كه از 1882 تا 1922 بر مقدرات مصر حاكم بود.
ناصر در سخنراني خود سعي كرد تا به تاريخ و چگونگي ساخت كانال سوئز و زحمت و محنتي كه بر دوش مصريان بود، اشاره كند. اين موضوع به او امكان داد تا به نام سازنده كانال فرديناندو دولسپس اشاره كند، او اين نام را حداقل سيزده بار تكرار كرد كه بعدها معلوم شد «اسم رمز» عمليات اشغال دفاتر خارجي اداره كننده كانال سوئز بود. اين اقدام سرفصل جديدي در سياست اروپا، خاورميانه و آمريكا بود. بحران سوئز و حوادثي كه در پي آن آمد، پايان غمباري بر نفوذ دو كشور اروپايي فرانسه و بريتانيا در جهان رقم زد.
ملي شدن كانال سوئز سبب شد تا آنتوني ايدن نخست وزير وقت بريتانيا، شغل خود را از دست بدهد و در فرانسه، جمهوري چهارم ساقط و جمهوري پنجم به رهبري شارل دوگل ظهور كند و سرانجام اينكه بحران سوئز تفوق و برتري ايالات متحده را بر متحدان غربي اش آشكار كرد و موجب تقويت انگيزه شكل گيري چيزي بود كه امروزه به اتحاديه اروپا شناخته مي شود.
براي خاورميانه ملي شدن كانال سوئز تبعات ديگري داشت. مهم ترين پيامد آن، تقويت ناسيوناليسم پان عربي و تغيير شكل جنگ اسرائيل، فلسطين به منازعه اعراب و اسرائيل بود.
در بريتانيا و فرانسه اين واقعه اختلافات زيادي ميان خانواده ها و دوستان پيش آورد چنان كه پيش از اين واقعه و پس از آن چنين اختلاف نظري در سياست خارجي تا حمله به عراق در 2003 بي سابقه بود. اگر فهم اين تغييرات مشكل است بايد به خاطر داشته باشيم كه جهان از آن پس، چهره كاملا متفاوتي پيدا كرد. بسياري از سياستمداران بريتانيايي در آن هنگام هنوز معتقد بودند كه كشورهاي آنها حق دارند بقيه كشورها را اداره كنند و حال كه آنها با يك موضوع تحريك كننده مواجه بودند، چاره اي كه براي آن پيشنهاد مي كردند، جنگ بود. در اين ميان فقط ايالات متحده كه در آن روزها يك قهرمان جنگ عهده دار رياست جمهوري آن بود، با اين طرح مخالف بود.
بريتانيا از رفتار متكبرانه و تبعيض آميزي كه تا اوايل دهه 50 در مصر در پيش گرفته بود، پشيمان به نظر مي رسيد و حتي وينستون چرچيل، نخست وزير افسانه اي و قدرتمند بريتانيا، دريافته بود كه بيش از اين نمي تواند در مقابل احساسات ملي گرايانه مصري ها مقاومت كند. پس از 1951، بريتانيا در مصر و در منطقه كانال سوئز محصور و محبوس بود و بارها هم توسط گروه هاي كوچك شبه نظامي كه خواهان اخراج همه بريتانيايي ها از منطقه بودند، مورد حمله قرار گرفته بودند در ماه ژوئن 1956 آخرين بازمانده هاي ارتش بريتانيا مصر و حتي منطقه كانال سوئز را ترك كردند.
اما اين موضوع بهبودي در روابط مصر – بريتانيا ايجاد نكرد. ناصر از عقب نشيني آمريكا در اعطاي وام به مصر براي ساخت سد بر روي نيل عصباني بود. اين پروژه براي هدف مهم او يعني مدرنيزاسيون مصر بسيار اساسي و ضروري بود. اما جان فوستر دالس، وزير امورخارجه آمريكا، تصور مي كرد كه ساخت اين سد به منابع مصر تازه استقلال يافته، آسيب مي رساند. از طرف ديگر بريتانيا هم به دليل بي اعتمادي به ناصر، آماده بود تا از پيشنهاد وام خود براي ساخت اين سد عقب نشيني كند و البته اين موضوع راه را بر شوروي سابق هموار مي كرد كه پيشنهادهاي مشترك در اين پروژه را به مصر ارائه كند.
اما حوادث سير ديگري پيمود و در حالي كه همه منتظر پاسخ فوري ناصر بودند كه حالا نياز به درآمد حاصل از كانال داشت براي جايگزين كردن وام هايي كه آمريكا و بريتانيا وعده داده بودند و حال نمي خواستند به آن جامه عمل بپوشانند، او كانال سوئز را ملي اعلام كرد.
واكنش بريتانيا، محكوم كردن اين كار «ناصر متجاوز» بود. مطبوعات بريتانيا، بلافاصله او را با هيتلر و موسوليني در دهه 30 مقايسه كردند. ايدن كه پس از چرچيل به نخست وزيري بريتانيا رسيده بود، كانال سوئز را شاهرگ حياتي امپراتوري بريتانيا مخصوصا براي نفت دانست و به اعتقاد او ناصر نمي توانست و اجازه نداشت كه بر اين شاهرگ دست بگذارد.
واكنش فرانسه هم خيلي جدي و شديد بود، البته اين كشور دلايل ديگري داشت. اين كشور مالك بخشي از كمپاني بود كه كانال را ساخته بود. ناصر از قيام مردم الجزاير كه درگير جنگ وحشتناكي با فرانسه بودند، حمايت كرده بود و فرانسه بسيار مشتاق بود تا سقوط او را ببيند. به همين دلايل بريتانيا و فرانسه دنبال طرح مشترك نظامي براي بازپس گيري كانال بودند. اما مساله مهم اين بود كه آيزنهاور رييس جمهور آمريكا چندان مطمئن نبود كه بتواند از دو متحد نظامي خود در اين بحران حمايت كند. نگراني آيزنهاور انتخابات

رياست جمهوري بود كه در پيش بود.
 

همچنين آيزنهاور ترس زيادي از اتحاد كشورهاي عربي - آفريقايي عليه استعمارگران يعني فرانسه و بريتانيا داشت. فرانسه و بريتانيا با آگاهي از زمينه قانوني لرزان طرح حمله نظامي، از دست يازيدن به آن اكراه داشتند. اما ايدن نه فقط باز پس گيري كانال و لغو ملي شدن آن را در نظر داشت، بلكه همچنين خواهان نابودي ناصر بود كه عدم تمايل آمريكا اين طرح را تقريبا ناممكن مي كرد.
اسرائيل به داد فرانسه و بريتانيا رسيد و راه ديگري پيشنهاد كرد: اسرائيل پيشنهاد كرد تا اين كشور به مصر حمله كرد و كانال سوئز را اشغال كند، سپس انگليس و فرانسه به عنوان دو قدرت ميانجي براي حفظ صلح وارد عمل شوند، كانال را تصرف كنند و عبور و مرور آزاد كشتي ها را تضمين كنند. ايدن از اين طرح استقبال كرد و جزئيات اين طرح در نشست سري در جايي خارج از پاريس مورد توافق قرار گرفت. بي جهت نيست كه در مصر، بحران سوئز به يك تهاجم سه طرفه معروف است. به اين ترتيب بريتانيا و فرانسه دليلي براي حمله به مصر داشتند و اسرائيل نيز مصر را به خاطر حمايتش از غزه تنبيه مي كرد.
در خود اين كشورها، تعداد كمي از اين تباني اطلاع داشتند و نخست وزير ايدن و وزير خارجه اش لويد به مجلس عوام گفتند كه هيچ توافقي با اسرائيل نشده است.
اسرائيل در 29 اكتبر همان سال به صحراي سينا حمله كرد و پس از اين حمله و شعله ور شدن آتش جنگ ميان اسرائيل و مصر، بريتانيا و فرانسه وارد عمل شدند و خواستار آتش بس از دو طرف شدند، مصري ها نپذيرفتند و اين بهانه خوبي به دست دو كشور داد تا كانال سوئز را اشغال كنند، آمريكا شگفت زده از اتفاقات و حوادث سعي كرد با فشار آوردن به بريتانيا، اين كشور را وادار به عقب نشيني كند. آيزنهاور به صندوق بين المللي فشار آورد تا وام درخواستي بريتانيا را رد كند مگر اين كشور دست از تهاجم بردارد. ترس از ورشكستگي اقتصادي ايدن را وادار كرد تا تقاضاي آمريكا را اجابت كند و عمليات را متوقف سازد. فرانسه هم ناگزير از كناره گيري شد. براي فرانسه و بريتانيا بحران سوئز درس هاي زيادي دربر داشت، آنها دريافتند كه ديگر قدرت هاي برتر اروپايي نيستند. از دل اين بحران بازار مشترك اروپا پديد آمد كه قصد آن مبارزه با تفوق ابرقدرت غيرقابل اطمينان يعني ايالات متحده بود.
با بحران سوئز آبرو و سلامتي آنتوني ايدن به خاطر دروغ او به مجلس عوام از دست رفت و وي ناگزير از استعفا شد. بسياري از صاحبنظران هنوز از «سندروم سوئز» ياد مي كنند و استدلال مي كنند كه كارهاي مارگارت تاچر براي تصرف جزاير فالك لند تلاشي براي اعاده حيثيت از ناتواني بريتانيا در بحران سوئز بود و تهاجم اسرائيل به سينا، اولين نشانه هاي توسعه طلبي اسرائيل بود. اسرائيل در سال 1956 تحت فشار شوروي سابق از سينا عقب نشيني كرد و هرگز هيچ دولت آمريكايي ديگري مانند آيزنهاور، اسرائيل را در بحران ها، يكه و بي يار نگذاشت و اما برنده قهرمان اين مبارزه ناصر بود. پيش از اين حادثه، ناصر در داخل از جانب گروه هاي اسلامي و نيز حزب كمونيست با انتقاداتي مواجه بود. اما با بازي كردن با دم شير، محبوبيت او در مصر و در جهان عرب بسيار سريع گسترش يافت. ناصر مصر به تنها الهام بخش ناسيوناليسم عرب و جنش هاي آزاديبخش در جهان سوم تبديل شد. اگرچه ناصر در جنگ با اسرائيل در سال 1967 شكست خورد و اعتبار خود را تا حدي از دست داد، اما نهاد ناصريسم هنوز در مصر و ديگر نقاط جهان زنده و سيستم موثر و كارايي براي كنترل سياسي است.

ویژگی‌های کانال سوئز
 

برای آن که از اهمیت کانال سوئز، در زمان ملی شدن آن آگاه شویم ناگزیر باید به اسناد و نوشته نیم قرن پیش مراجعه کنیم زیرا موقعیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی کانال در آن زمان به مراتب بیشتر از امروز بود. در کتاب ممالک همجوار آمده است:
کانال سوئز معبری است به طول ۱۰۳ میل که دریای مدیترانه را به بحر احمر متصل نموده و بدین وسیله اقیانوس هند را از طریق مدیترانه به اقیانوس اطلس متصل می‌سازد و همچنین قاره عظیم آفریقا را از پیکر بزرگ آسیا و اروپا جدا می‌نماید. عمق کانال بالغ ۳۴ تا ۳۶ پا بوده و عرض آن از ۱۹۷ پا کمتر نیست به عبارت دیگر این کانال دارای مشخصاتی است که اغلب ناوگان عظیم اقیانوس‌پیما می‌توانند در آن رفت و آمد نمایند. ساختمان این گذرگاه آبی میان دو قاره آسیا و اروپا تقریباً ۳۰ میلیون جنیه انگلیسی تمام شده ودر هفدهم نوامبر ۱۸۶۹ راه آمدوشد ناوگان کشورهای اروپا را به کرانه‌های زرخیز آسیا وخاور دور گشود.
منابع تحقیق :
Fa.wikipedia.org
senmerv.com
magiran.com
روزنامه دنياي اقتصاد